بیماری ای که به واسطۀ اختلال عمل کلیه ها و زیاد شدن مقدار اورۀ خون تولید می گردد و عوارض آن تهوع، سردرد، بی اشتهایی، خواب آلودگی، کدورت دید، تشنج و اغما است
بیماری ای که به واسطۀ اختلال عمل کلیه ها و زیاد شدن مقدار اورۀ خون تولید می گردد و عوارض آن تهوع، سردرد، بی اشتهایی، خواب آلودگی، کدورت دید، تشنج و اغما است
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد، سکنۀ آن 397 تن. آب آن از زرینه رود. محصول آن غلات، چغندر، توتون و حبوب. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد، سکنۀ آن 397 تن. آب آن از زرینه رود. محصول آن غلات، چغندر، توتون و حبوب. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
امید و رجا. (ناظم الاطباء) : جز این بودم اومید جز این داشتم الجخت ندانستم کز دور گواژه زندم بخت. کسایی. نومید مشو اگر چه اومید نماند کس در غم روزگار جاوید نماند. (از سندبادنامه). به اومید رفتم بدرگاه اوی اومید مرا جمله بیواز کرد. بهرامی
امید و رجا. (ناظم الاطباء) : جز این بودم اومید جز این داشتم الجخت ندانستم کز دور گواژه زندم بخت. کسایی. نومید مشو اگر چه اومید نماند کس در غم روزگار جاوید نماند. (از سندبادنامه). به اومید رفتم بدرگاه اوی اومید مرا جمله بیواز کرد. بهرامی
نوعی از گاوهای بزرگ که در سواحل دریا و رودها زندگی کنند، (حاشیۀ برهان قاطع)، جانوری است از جنس گاو، (آنندراج)، جاموس معرب آن است، (دهار) (منتهی الارب)، ابوالقریض، ابوالعرمض، اقهبان، هرمیس کهب، گاومیش کلان سال، (منتهی الارب)، هنوز از بدی تا چه آیدت پیش به چرم اندر است این زمان گاومیش، فردوسی، میان بز و گاومیش و ستور شمردم شب و روز گردنده هور، فردوسی، یکی تخت زرین نهادند پیش همه پایها چون سر گاومیش، فردوسی، به پیلان گردنکش و گاومیش سپه را همی توشه بردند پیش، فردوسی، به هر یک ز ما بود پنجاه بیش سرافراز با گرزۀ گاومیش، فردوسی، نگاری نگارید بر خاک پیش همیدون بسان سر گاومیش، فردوسی، جهان پر ز گردون بد و گاومیش ز بهر خورش راه می راند پیش، فردوسی، یکی دفتری دید پیش اندرش نبشته کلیله بر آن دفترش به دست چپ آن جوان سترگ بریده یکی خشک چنگال گرگ سرون سر گاومیشی به راست همی این بر آن برزدی چونکه خواست، فردوسی، گروهی سران چون سر گاومیش دو دست از پس پشت بد پای پیش، فردوسی، خورشهای مردم همی رفت پیش به گردون و زیر اندرون گاو میش، فردوسی، وز آن گاو میشان همه دشت و غار فکندند ایرانیان بیشمار، (گرشاسب نامه)، جزیری که هفتاد فرسنگ بیش پس از خیزران بود و پر گاومیش، (گرشاسب نامه)، چه بر پیل و اشتر چه بر گاومیش با ثرط فرستاد از اندازه بیش، (گرشاسب نامه)، به تن هر یکی مهتر از گاومیش چو زوبین بر او خار یک بیشه بیش، (گرشاسب نامه)، بارکش چون گاومیش و حمله بر چون نره شیر گامزن چون ژنده پیل و بانگزن چون کرگدن، منوچهری، گاو میشی گرازدندانی کاژدها کس ندید چندانی، نظامی، زمین زیر عنانش گاوریش است اگر چه هم عنان گاومیش است، نظامی، گو ز زندان تا رود این گاومیش یا وظیفه کن ز وقفی لقمه ایش، مولوی، رجوع به گامیش و جاموش شود
نوعی از گاوهای بزرگ که در سواحل دریا و رودها زندگی کنند، (حاشیۀ برهان قاطع)، جانوری است از جنس گاو، (آنندراج)، جاموس معرب آن است، (دهار) (منتهی الارب)، ابوالقریض، ابوالعرمض، اقهبان، هرمیس کهب، گاومیش کلان سال، (منتهی الارب)، هنوز از بدی تا چه آیدت پیش به چرم اندر است این زمان گاومیش، فردوسی، میان بز و گاومیش و ستور شمردم شب و روز گردنده هور، فردوسی، یکی تخت زرین نهادند پیش همه پایها چون سر گاومیش، فردوسی، به پیلان گردنکش و گاومیش سپه را همی توشه بردند پیش، فردوسی، به هر یک ز ما بود پنجاه بیش سرافراز با گرزۀ گاومیش، فردوسی، نگاری نگارید بر خاک پیش همیدون بسان سر گاومیش، فردوسی، جهان پر ز گردون بد و گاومیش ز بهر خورش راه می راند پیش، فردوسی، یکی دفتری دید پیش اندرش نبشته کلیله بر آن دفترش به دست چپ آن جوان سترگ بریده یکی خشک چنگال گرگ سرون سر گاومیشی به راست همی این بر آن برزدی چونکه خواست، فردوسی، گروهی سران چون سر گاومیش دو دست از پس پشت بد پای پیش، فردوسی، خورشهای مردم همی رفت پیش به گردون و زیر اندرون گاو میش، فردوسی، وز آن گاو میشان همه دشت و غار فکندند ایرانیان بیشمار، (گرشاسب نامه)، جزیری که هفتاد فرسنگ بیش پس از خیزران بود و پر گاومیش، (گرشاسب نامه)، چه بر پیل و اشتر چه بر گاومیش با ثرط فرستاد از اندازه بیش، (گرشاسب نامه)، به تن هر یکی مهتر از گاومیش چو زوبین بر او خار یک بیشه بیش، (گرشاسب نامه)، بارکش چون گاومیش و حمله بر چون نره شیر گامزن چون ژنده پیل و بانگزن چون کرگدن، منوچهری، گاو میشی گرازدندانی کاژدها کس ندید چندانی، نظامی، زمین زیر عنانش گاوریش است اگر چه هم عنان گاومیش است، نظامی، گو ز زندان تا رود این گاومیش یا وظیفه کن ز وقفی لقمه ایش، مولوی، رجوع به گامیش و جاموش شود
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 13 هزارگزی جنوب اهواز، کنار راه آهن بندر شاهپور به اهواز، دشت، گرمسیر، دارای 230 تن سکنه، آب آن از چاه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه در تابستان اتومبیل رو، ساکنین از طایفۀ نواصر هستند، این آبادی از دو محل به نام گاومیش بزرگ و کوچک بفاصله 3 هزارگز تشکیل شده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) ده کوچکی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 2 هزارگزی جنوب خاور راه آهن اهواز به بندر شاهپور، دارای 30 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 13 هزارگزی جنوب اهواز، کنار راه آهن بندر شاهپور به اهواز، دشت، گرمسیر، دارای 230 تن سکنه، آب آن از چاه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه در تابستان اتومبیل رو، ساکنین از طایفۀ نواصر هستند، این آبادی از دو محل به نام گاومیش بزرگ و کوچک بفاصله 3 هزارگز تشکیل شده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6) ده کوچکی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 2 هزارگزی جنوب خاور راه آهن اهواز به بندر شاهپور، دارای 30 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
گونه ای گاو که خاص مناطق معتدل و گرم آسیا و افریقا و اروپاست و دارای چند نژاد است که مهمترین نژاد های آن گاو میش هندی است و غالبا جهت استفاده آنرا اهلی میکنند. گاومیشان وحشی اکثر کوچکند و بیش از یک متر ارتفاع ندارند ولی گاومیشان وحشی هندی نسبه عظیم الجثه اند و ارتفاع آنها گاه تا 2 متر وزنشان تا 1500 کیلو گرم میرسد و دارای شاخهای بلندی هستند که گاهی طول آنها بر 2 متر بالغ میگردد. گاومیشان وحشی از حیوانات درنده مانند پلنگ و ببر و شیر هم باکی ندارند و غالبا با آنها مبارزه میکنند. گاومیشان را امروزه اسیر و اهلی میسازند. گاومیشان اهلی در گیلان و مازندران و آذربایجان و خوزستان و شهریار فراوانند و اکثر رگشان تیره و غالبا پیشانی شان سفید و منگوله دم آنها نیز سفید رنگ است. پوست گاومیش بسیار ضخیم و چرم آن مرغوب است. گاومیش اهلی غالبا عظیم الجثه و سنگین حرکت است و سر خود را موقع حرکت هم سطح بدن نگه میدارد. گوش گاومیش بزرگ است و در درون آن مو های بلندی مشاهده میشود. پستان گاومیش کوچک است
گونه ای گاو که خاص مناطق معتدل و گرم آسیا و افریقا و اروپاست و دارای چند نژاد است که مهمترین نژاد های آن گاو میش هندی است و غالبا جهت استفاده آنرا اهلی میکنند. گاومیشان وحشی اکثر کوچکند و بیش از یک متر ارتفاع ندارند ولی گاومیشان وحشی هندی نسبه عظیم الجثه اند و ارتفاع آنها گاه تا 2 متر وزنشان تا 1500 کیلو گرم میرسد و دارای شاخهای بلندی هستند که گاهی طول آنها بر 2 متر بالغ میگردد. گاومیشان وحشی از حیوانات درنده مانند پلنگ و ببر و شیر هم باکی ندارند و غالبا با آنها مبارزه میکنند. گاومیشان را امروزه اسیر و اهلی میسازند. گاومیشان اهلی در گیلان و مازندران و آذربایجان و خوزستان و شهریار فراوانند و اکثر رگشان تیره و غالبا پیشانی شان سفید و منگوله دم آنها نیز سفید رنگ است. پوست گاومیش بسیار ضخیم و چرم آن مرغوب است. گاومیش اهلی غالبا عظیم الجثه و سنگین حرکت است و سر خود را موقع حرکت هم سطح بدن نگه میدارد. گوش گاومیش بزرگ است و در درون آن مو های بلندی مشاهده میشود. پستان گاومیش کوچک است